کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هیبت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هیبت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [عربی: هیبة] heybat ۱. مخافت؛ ترس و بیم.۲. شکوه و بزرگی.
-
جستوجو در متن
-
بشکوه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] beškuh باشکوه؛ دارای شکوه؛ باشوکت و هیبت.
-
رستم صولت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی، مجاز] rostamso[w]lat ویژگی آنکه مانند رستم دارای هیبت و سطوت است.
-
شکوه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹اشکوه، شکه› šokuh بزرگی و جلال؛ شوکت؛ حشمت؛ مهابت؛ هیبت.
-
شکوهنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] še(o)kuhande ۱. ویژگی کسی که اظهار بزرگی میکند؛ دارای هیبت.۲. ترسنده؛ بیمدارنده.
-
صولت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) so[w]lat [عربی: صَولة]۱. ابهت؛ فرّوشکوه؛ هیبت.۲. [قدیمی] شدت و سختی.۳. [قدیمی] حمله.
-
اشکوه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹اشکه› [قدیمی] 'oškuh ۱. شکوه؛ جاه و جلال؛ شٲن و شوکت.۲. مهابت؛ هیبت: ◻︎ صدق موسی بر عصا و کوه زد / بلکه بر دریای پراشکوه زد (مولوی: ۷۸۶).
-
پالاپال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹پالپال› [قدیمی] pālāpāl ۱. جستجو؛ کاوش.۲. جستجو و کاوش میان چیزهای پراکنده و درهمریخته.۳. درهمریختگی؛ شورش؛ آشوب: ◻︎ به فرّ و هیبت شمشیر تو قرار گرفت / زمانهای که پرآشوب بود و پالاپال (دقیقی: ۱۰۳).
-
قالب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: قوالب] ‹کالب› qāleb ۱. ظرفی که در آن فلز گداخته یا چیز دیگر را میریزند تا به شکل و اندازۀ آن درآید.۲. تکۀ چوب تراشیده به اندازۀ پای انسان که درون کفش میگذارند.۳. شکل؛ هیبت.۴. جسم؛ تن؛ بدن؛ کالبد.۵. واحد شمارش برای قطعات بریده شده ...
-
شیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: šēr] (زیستشناسی) šir ۱. پستاندار گوشتخوار و درنده، از خانوادۀ گربهسانان، و به رنگ زرد که نر آن در اطراف گردن یال دارد.۲. (صفت) [مجاز] شجاع؛ دلیر.۳. آن روی سکه که دارای تصویر شیر بوده.۴. (نجوم) برج اسد.〈 شیر بالش: [قدیمی] صورت شی...