کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هَلْ هَلْ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
هل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از سنسکریت] ‹هیل› (زیستشناسی) hel ۱. درختی کوتاه با گلهای ریز سفید شبیه گل باقلا که بیشتر در هندوستان به ثمر میرسد و از سهسالگی به بار مینشیند.۲. میوۀ این درخت که کوچک، صنوبری، و به اندازۀ بند انگشت است با پوست تیرهرنگ و دانههای...
-
هل
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ هلیدن) [قدیمی] hel ۱. = هلیدن۲. هلنده؛ گذارنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): سستهل.
-
هل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عامیانه] hol فشار و نیرویی که برای حرکت دادن چیزی به جلو بر آن وارد میشود.〈 هل دادن: (مصدر متعدی) فشار دادن چیزی برای حرکت به جلو.
-
هل من مبارز
فرهنگ فارسی عمید
[عربی] (شبهجمله، اسم) [قدیمی] halmenmobārez آیا مبارزی هست؟ Δ هنگام خودستایی کردن و مبارز طلبیدن استعمال میشود.
-
هل من مزید
فرهنگ فارسی عمید
(شبهجمله، اسم) [عربی] [قدیمی] halmenmazid آیا هیچ زیادتی هست؟ Δ هنگام خواستن چیزی به مقدار بیشتر به کار میرفته.
-
واژههای همآوا
-
هلهل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سنسکریت: halāhel] (زیستشناسی) halhal = هَلاهل