کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هَلِهخوراک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
هله
فرهنگ فارسی عمید
(شبهجمله) [قدیمی] ‹هلا› hale ای؛ الا.
-
هله
فرهنگ فارسی عمید
(فعل) [قدیمی] hele کلمۀ امر از هلیدن؛ بگذار؛ دست بردار.
-
خوراک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹خورا› xorāk ۱. خوردنی؛ طعام؛ غذا.۲. غذایی که از گوشت، سبزی، و مانندِ آن تهیه میشود.۳. [مجاز] مورد پسند؛ مطلوب: سابقاً اخبار سیاسی خوراکش بود.
-
هله هوله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹هلهوهوله› [عامیانه] halehule انواع آجیل و خوراکیهای مختلف که در فاصلههای زمانی کوتاه بخورند و سبب اختلال معده بشود.
-
خوش خوراک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xošxorāk ۱. ویژگی کسی که خوب غذا میخورد یا غذاهای خوب میخورد.۲. ویژگی خوراک لذیذ و خوشمزه.
-
هم خوراک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) hamxorāk دو یا چند تن که با هم غذا بخورند.