کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هوش واژن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آشفته هوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'āšoftehuš پریشانحواس: ◻︎ بدو گفتم ای یار آشفتههوش / شگفت آمد این داستانم به گوش (سعدی۱: ۱۵۹).
-
بی هوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مقابلِ باهوش] ‹بیهوش› bihuš ۱. کندذهن؛ کندفهم.۲. (پزشکی) کسی که در اثر داروی بیهوشی یا علت دیگر هوش و حواسش از کار افتاده باشد و احساس درد نکند.
-
هوش بر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] hušbar آنچه هوش و عقل را زایل کند؛ هوشربا.
-
هوش ربا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹هوشربای› [قدیمی] hušrobā ۱. ربایندۀ هوش و عقل؛ بیهوشکننده.۲. [مجاز] آنکه یا آنچه بهسبب زیبایی خود هوش و عقل از سر انسان ببرد.