کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هوس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هوس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] havas ۱. خواهش نفس؛ مرادف هوا.۲. نوعی جنون؛ دیوانگی؛ سبکی عقل.〈 هوس کردن: (مصدر لازم و مصدر متعدی) به چیزی میل پیدا کردن؛ آرزومند چیزی شدن.
-
واژههای مشابه
-
هوس باز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] havasbāz کسی که هردم هوسی بکند.
-
هوس پیشه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] havaspiše آنکه همیشه در پی هواوهوس است.
-
هوس ران
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] havasrān آنکه به هواوهوس و میل نفس رفتار کند.
-
هوس کار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] havaskār آنکه در بند هواوهوس و خواهش نفس است.
-
جستوجو در متن
-
مهوس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مَهوس] [قدیمی] mohavvas صاحب هوس.
-
ریژخوی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] rižxuy پرهوس؛ هوسکار؛ بلهوس
-
شهوت بار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] šahvatbār آنچه ازروی شهوت و هوس بسیار باشد.
-
شهوت آلود
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [عربی. فارسی] ‹شهوتآلوده› šahvat[']ālud آنچه آمیخته به شهوت و هوس باشد؛ آلوده به شهوت.
-
بوالهوس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مٲخوذ از عربی: ابوالهوس] [قدیمی، مجاز] bolhavas آنکه هوس بسیار دارد؛ پرهوس. Δ در فارسی بلهوس هم نوشته میشود.
-
جموح
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] jamuh ۱. سرکش.۲. کسی که نتواند از هوا و هوس خود بازگردد.
-
سوداپرست
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی، مجاز] so[w]dāparast ۱. کسی که مطیع هواوهوس خود باشد.۲. خیالباف.
-
آرزوانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'ārezuvāne ۱. آنچه آرزو کنند.۲. آنچه زن آبستن در اوایل آبستنی هوس کند که بخورد؛ ویارانه.