کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] hur ۱. خورشید؛ آفتاب: ◻︎ نور گیتیفروز چشمهٴ هور / زشت باشد به چشم موشک کور (سعدی: ۱۲۸).۲. ستاره.۳. بخت؛ طالع: ◻︎ ز بیژن فزون بود هومان بهزور / هنر عیب گردد چو برگشت هور ـ بهیکبارگی تیره شد هور تو / کجا شد چنان مردی و زور تو (فردوسی: ...
-
واژههای همآوا
-
حور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ اَحوَر و حَوراء] hur ۱. زن زیبای بهشتی.۲. زنان زیبای بهشتی.
-
جستوجو در متن
-
موشک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) mušak ۱. [مصغرِ موش] موش کوچک.۲. از آلات آتشبازی.۳. (نظامی) از آلات جنگ که دارای مواد منفجره است و در جنگها به کار میرود.۴. دستگاهی که به فضا پرتاب میشود.〈 موشک کور: (زیستشناسی) = موش 〈 موش کور: ( نور گیتیفروز چشمهٴ هور / زشت ب...
-
چشمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) češme ۱. (زمینشناسی) محل خارج شدن طبیعی آب از زمین: ◻︎ هر کجا چشمهای بُوَد شیرین / مردم و مرغ و مور گرد آیند (سعدی: ۶۸).۲. [مجاز] نمونه: یک چشمه از دیوانهبازیهای برادرم را دیدی.۳. سوراخ ریز: چشمهٴ سوزن.۴. منبع.۵. مبدٲ و اصل چیزی.۶. [مجاز] خو...
-
داد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: dāt] dād ۱. [مقابلِ بیداد] عدل؛ انصاف: ◻︎ در داد بر دادخواهان مبند / ز سوگند مگذر نگهدار پند (فردوسی۲: ۷۹۹)، ◻︎ جفاپیشگان را بده سر به باد / ستم بر ستمپیشه عدل است و داد (سعدی۱: ۹۸).۲. [عامیانه] بانگ بلند؛ فریاد؛ فغان: ◻︎ برفت آن گلبن...