کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هوار به هوار افتادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
پیشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) piši سبقت؛ تقدم؛ پیش افتادن؛ پیش بودن.〈 پیشی جستن: (مصدر لازم)۱. تلاش کردن برای پیش افتادن.۲. = 〈 پیشی گرفتن〈 پیشی دادن: (مصدر متعدی) حق تقدم دادن؛ فرصت دادن به کسی برای پیش رفتن و جلو افتادن.〈 پیشی کردن: (مصدر لازم)۱....
-
سقوط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] soqut ۱. فرود آمدن بر زمین؛ افتادن.۲. [مجاز] کاهش ناگهانی.۳. [مجاز] تصرف و تسخیر منطقهای توسط دشمن.〈 سقوط کردن: (مصدر لازم) افتادن و بر زمین فرود آمدن؛ به پستی افتادن.〈 سقوط کردن شهر: [مجاز] به تصرف دشمن درآمدن آن.〈 ...
-
تشکک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tašakkok به شک افتادن؛ شک کردن.
-
انخفاض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'enxefāz پستی و پایینافتادگی؛ به نشیب افتادن؛ پست شدن.
-
چوخیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] čuxidan ۱. لغزیدن و افتادن؛ به سر درآمدن.۲. =چخیدن
-
توهم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tavahhom وهم داشتن؛ گمان بردن؛ به گمان افتادن؛ خیال و گمان کردن.
-
اغتراب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'eqterāb به غربت افتادن؛ از دیار خود دور شدن؛ به بیگانگان پیوستن.
-
اشکوخیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹آشکوخیدن، شکوخیدن› [قدیمی] 'eškuxidan ۱. لغزیدن؛ سکندری خوردن.۲. به سر درآمدن و افتادن.۳. خطا کردن.
-
اغترار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'eqterār ۱. مغرور شدن.۲. به غفلت افتادن.۳. فریب خوردن؛ فریفته شدن.
-
ابتلا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ابتلاء] 'ebtelā ۱. در بلا افتادن؛ دچار شدن به بیماری.۲. (اسم) گرفتاری؛ رنج؛ سختی.
-
خبط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] xabt سهو؛ اشتباه.〈 خبط دماغ: جنون.〈 خبط کردن: (مصدر لازم) اشتباه کردن؛ به خطا افتادن.
-
مسایرت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مسایَرة] [قدیمی] mosāyerat با کسی به راه افتادن و با او در رفتن برابری کردن.
-
مقاسات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مقاساة] ‹مقاسا› [قدیمی] moqāsāt رنج کشیدن؛ سختی کشیدن؛ به رنج و تعب افتادن.
-
شرپ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) šerp صدایی که از افتادن چیزی در آب یا بر روی زمین به گوش برسد.
-
هچل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عامیانه] hačal گرفتاری؛ دردسر؛ خطر؛ مخمصه.〈 در (تو، به) هچل افتادن: [عامیانه، مجاز] دچار مخمصه و گرفتاری شدن.