کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هواخواه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هواخواه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] ‹هویخواه› havāxāh ۱. [مجاز] مشتاق؛ آرزومند: ◻︎ هواخواه توٲم جانا و میدانم که میدانی / که هم نادیده میبینی و هم ننوشته میخوانی (حافظ: ۹۴۶).۲. [مجاز] حامی؛ طرفدار؛ کسی که از دیگری طرفداری بکند.۳. [قدیمی] یار؛ دوست.
-
جستوجو در متن
-
خریدار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) xaridār ۱. خریدکننده؛ مشتری.۲. [مجاز] هواخواه.
-
هوادار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [مجاز] havādār ۱. مشتاق.۲. عاشق.۳. طرفدار؛ هواخواه.
-
آریستوکرات
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فرانسوی: aristocrate] (سیاسی) 'āristok[e]rāt ۱. عضو طبقۀ اشراف.۲. هواخواه و طرفدار اشراف.۳. مربوط به طبقۀ اشراف.
-
خاطرخواه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [مجاز] xāterxāh ۱. [عامیانه] عاشق؛ دوستدار؛ هواخواه.۲. (صفت) موافق میل و خواهش: ◻︎ آه در دل، ناله بر لب، سینه چاک / آنچنان گشتم که خاطرخواه توست (سنجرکاشی: لغتنامه: خاطرخواه).