کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (نظامی) hang ۱. واحدی در ارتش، مرکب از سه گُردان.۲. [قدیمی] سپاه.
-
هنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [پهلوی: hang] [قدیمی] hang ۱. هوشیاری؛ دانایی: ◻︎ ای همه سیرت تو هنگ و ثبات / چه کنم بیثبات و بیهنگم (انوری: ۶۹۲).۲. سنگینی: ◻︎ ز هنگ سپهدار و چنگ سوار / نیامد دوال کمر پایدار (فردوسی: ۱/۳۴۸).۳. [مجاز] وقار؛ شوکت.۴. زور؛ قدرت.۵. قصد...
-
جستوجو در متن
-
گردان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (نظامی) gordān سه گروهان؛ یکسوم عدۀ هنگ.
-
رژیمان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: régiment] (نظامی) [منسوخ] režimān گروهی از نظامیان؛ فوج؛ هنگ.
-
تیپ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] (نظامی) tip واحدی نظامی، پایینتر از لشکر، و شامل چند هنگ.
-
لولئین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹لولیین› [قدیمی] lule'in ظرف سفالی لولهدار شبیه آفتابه؛ ابریق؛ لولههنگ؛ لولهنگ.
-
توپخانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی. فارسی] (نظامی) tupxāne ۱. محلّ نگه داشتن توپها.۲. آن قسمت از لشکر که کار آنها تیراندازی با توپ است: هنگ توپخانه.
-
دوال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: dawāl] ‹دوبال› davāl ۱. تسمه.۲. تسمۀ ستبر.۳. تسمۀ رکاب.۴. تسمۀ کمر؛ کمربند: ◻︎ ز سنگ سپهدار و هنگ سوار / نیامد دوال کمر پایدار (فردوسی: ۱/۳۴۸).۵. تازیانه که از چرم بافته شود.۶. تسمۀ چرمی که با آن طبل بنوازند.