کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هندوستان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
پکاوج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pakāvaj نوعی ساز که در هندوستان متداول است.
-
هندونژاد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) hendunežād از نژاد هندو؛ از مردم هندوستان.
-
لامی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از هندی] [قدیمی] lāmi صمغی زردرنگ و خوشبو که از درختی در هندوستان گرفته میشود.
-
آنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [هندی] 'āne سکۀ رایج هندوستان، معادل یکشانزدهم روپیه.
-
شیربخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شیربخشیر› (طب قدیم) širbax دارویی که در هندوستان از ریشۀ گیاهی گرفته میشده و در برای دفع صفرا به کار میرفته.
-
انگریز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [هندی، مٲخوذ از پرتغالی] 'engariz انگلیس. Δ تلفظ دیگر از نام انگلیس که در هندوستان از زبان پرتغالی گرفته شده و بعد در بعضی کشورهای اسلامی هم متداول شده.
-
کلز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سُریانی] (زیستشناسی) kelz ۱. پوست درختی که در هندوستان میروید.۲. ریشۀ درخت انار صحرایی.
-
سیک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از سنسکریت] ‹سیخ› sik فرقهای مذهبی در هندوستان که پیروان آن به خدای یگانه ایمان دارند و به تناسخ معتقد هستند.
-
پیگو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] pigu ۱. نوعی آبگینۀ سبزرنگ که در ناحیۀ پیگو در هندوستان ساخته میشده.۲. نوعی لعل.
-
نیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از هندی] (زیستشناسی) nim درختی بزرگ، با برگهای ریز و نازک، گلهای خوشهای و خوشبو، و میوهای شبیه سنجد که در هندوستان میروید.
-
دومینیون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: dominion] dominiyon ۱. سلطه؛ تسلط؛ نفوذ.۲. قلمرو؛ سرزمینی که تحت استیلای یک فرمانروا باشد.۳. هریک از کشورهای عضو ملل مشترکالمنافع، مانند کانادا، استرالیا، و هندوستان.
-
ساذج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: ساده] ‹سادج› (زیستشناسی) [قدیمی] sāzaj گیاهی بدون ریشه با برگهای شبیه برگ گردو که در هندوستان در آبهای راکد میروید و در طب قدیم برای تقویت معده به کار میرفته و دارای خاصیت ضد حشرات نیز هست.
-
انبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [هندی] ‹انب› (زیستشناسی) 'ambe ۱. درختی تناور با برگهای دراز و نوکتیز و گلهای خوشهای که بلندیش به ده متر میرسد و در هندوستان میروید.۲. میوۀ این درخت که بزرگ وگوشتی است و هستهای بزرگ دارد.
-
انگژ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹انگز› [قدیمی] 'ango(a)ž ۱. بیل پهن که با آن زمین را هموار کنند.۲. آلتی آهنی که پیلبانان با آن پیل را میرانند؛ کجک: ◻︎ پیل مستم مغزم از انگژ بیاشوبید از آنک / گر بیاسایم دمی هندوستان یادآورم (خاقانی: ۲۵۰ حاشیه).
-
تار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [هندی] ‹تاری، تارین، تال› (زیستشناسی) tār درختی بسیاربلند و تناور که در هندوستان میروید. برگهایش دراز و شبیه پنجۀ آدمی با ساقههای بلند. ثمر آن شبیه نارگیل و در میان آن دو یا چهار دانۀ پهن وجود دارد که آنها را درمیآورند و میخورند. شیرابه...