کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
همه با هم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
همه دان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] hamedān دانندۀ همه چیز؛ بسیارآگاه.
-
همه ساله
فرهنگ فارسی عمید
(قید) hamesāle هرساله؛ هرسال؛ درهرسال.
-
همه کاره
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه، مجاز] hamekār ۱. کسی که هر کاری از او برآید؛ آنکه به هر کاری احاطه داشته باشد؛ هرکاره.۲. [مجاز] صاحب نفوذ.
-
همه گیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) (پزشکی) hamegir مرضی که در یک زمان بسیاری از مردم یک شهر را مبتلا سازد.
-
همه فن حریف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فارسی. عربی] [مجاز] hamefanharif کسی که در هر کار و هر هنری دست دارد.
-
جستوجو در متن
-
تسالم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tasālom با هم صلح کردن؛ با هم آشتی کردن.
-
تشاور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tašāvor با هم مشورت کردن؛ با هم کنکاش کردن.
-
تماشی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tamāši با هم راه رفتن؛ با هم قدم برداشتن.
-
تحادث
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tahādos با هم حدیث گفتن؛ با هم سخن گفتن.
-
تهایج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tahāyoj با هم برجستن به کارزار؛ با هم به کارزار برخاستن.
-
تعادل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'ādol با هم برابر شدن؛ با یکدیگر راست آمدن؛ با هم میزان و برابر بودن.
-
تواطؤ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tavāto' با هم سازش کردن؛ با یکدیگر موافقت و سازگاری کردن؛ با هم سازش کردن در کاری.
-
تعادی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] ta'ādi ۱. با هم دشمنی کردن؛ با هم دشمن شدن.۲. با هم در دویدن مسابقه گذاشتن.
-
آشمیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [مخففِ آشامیدن] 'āšmidan نوشیدن: ◻︎ خوشدل شد و آرمید با او / هم خورد و هم آشمید با او (نظامی۳: ۴۱۶).