کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
همراهی کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
شیاع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] šiyā' ۱. مشایعت کردن؛ همراهی کردن.۲. پیروی کردن.
-
ترفق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taraffoq ۱. نرمی کردن با کسی؛ مهربانی کردن.۲. همراهی کردن.
-
مساعدت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مساعَدة] mosā'edat ۱. کمک کردن؛ یاری کردن.۲. همراهی کردن؛ موافقت کردن.
-
مضافرت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مضافَِرة] [قدیمی] mozāferat یکدیگر را یاری کردن؛ یکدیگر را همراهی و یاری کردن.
-
چراغ کشانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] čerāgkešāni کسی را با چراغ همراهی کردن.
-
مماشات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مماشاة] [قدیمی] momāšāt ۱. با هم راه رفتن.۲. مدارا کردن.۳. با کسی همراهی کردن.
-
ارتفاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'ertefāq ۱. (حقوق) حقی برای مِلک کسی در ملک دیگری، مانندِ حق عبور آب، حق گشودن پنجره، و حق ناودان.۲. رفیق بودن؛ رفاقت.۳. همراهی و مدارا کردن؛ سازش کردن.
-
یاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) yāri ۱. کمک.۲. [قدیمی] دوستی؛ همدمی؛ همراهی.〈 یاری جستن: (مصدر لازم) = 〈 یاری خواستن〈 یاری خواستن: (مصدر لازم، مصدر متعدی)۱. کمک خواستن؛ مدد خواستن.۲. استفاده کردن.〈 یاری دادن: (مصدر لازم، مصدر متعدی) کمک کردن.〈 ی...