کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
همراهی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
همراهی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) hamrāhi ۱. همراه بودن با یکدیگر.۲. همسفری.۳. [مجاز] موافقت.۴. [مجاز] اعانت؛ یاری.
-
جستوجو در متن
-
چراغ کشانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] čerāgkešāni کسی را با چراغ همراهی کردن.
-
رفاقت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: رفاقة] re(a)fāqat همراهی، مهربانی.
-
کمک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [ترکی] ‹کومک› komak یاری؛ مدد؛ همراهی.
-
مضافرت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مضافَِرة] [قدیمی] mozāferat یکدیگر را یاری کردن؛ یکدیگر را همراهی و یاری کردن.
-
معیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: معیّة] ma'iy[y]at ۱. با هم بودن؛ همراه بودن.۲. همراهی.
-
کاوالیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: cavalier] kāvāl[i]ye مردی که زنی را در ضیافت و رقص همراهی میکند.
-
ملابست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ملابَسة] [قدیمی] molābesat ۱. بر عهده گرفتن.۲. همراهی.
-
شیاع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] šiyā' ۱. مشایعت کردن؛ همراهی کردن.۲. پیروی کردن.
-
ترفق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taraffoq ۱. نرمی کردن با کسی؛ مهربانی کردن.۲. همراهی کردن.
-
کنسرتو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: concerto] (موسیقی) konserto آهنگ موسیقی که برای یک ساز و همراهی آن با ارکستر سمفونیک ساخته شده باشد.
-
مساعدت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مساعَدة] mosā'edat ۱. کمک کردن؛ یاری کردن.۲. همراهی کردن؛ موافقت کردن.
-
مماشات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مماشاة] [قدیمی] momāšāt ۱. با هم راه رفتن.۲. مدارا کردن.۳. با کسی همراهی کردن.
-
صحابت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: صحابة] [قدیمی] sahābat ۱. یار و همدم شدن.۲. همراهی و همدمی؛ معاشرت.