کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
همتا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
همتا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹همتاه› hamtā ۱. مثل؛ مانند.۲. شریک.۳. همجنس؛ برابر.۴. همسر.
-
واژههای مشابه
-
بی همتا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bihamtā بیمانند؛ بینظیر.
-
جستوجو در متن
-
بی مانند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bimānand آنکه یا آنچه در خوبی یا بدی همتا نداشته باشد؛ بیمثل؛ بینظیر؛ بیهمتا.
-
کفو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] kofv مثل؛ نظیر؛ مانند؛ همتا.
-
مثل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی، جمع: اَمثال] mesl مانند؛ نظیر؛ همتا.
-
بی عدیل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] bi'adil بیمانند؛ بینظیر؛ بیهمتا.
-
ناهمتا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) nāhamtā بیهمتا؛ بیمانند؛ بینظیر.
-
ند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ندّ، جمع: اَنداد] [قدیمی] ned[d] مثل؛ مانند؛ نظیر؛ همتا.
-
ندید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] nadid نظیر؛ مانند؛ همتا.
-
عدیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] 'adil مثل و نظیر؛ همتا؛ برابر.
-
ناهمال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] nāhamāl بیهمال؛ بیهمتا؛ بینظیر؛ بیمانند.
-
هامال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹همال› [قدیمی] hāmāl همتا؛ نظیر؛ قرین.
-
عدیم النظیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'adimonnazir بینظیر؛ بیمانند؛ بیهمال؛ بیهمتا.