کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
همایون کن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
همایون بخت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] homāyunbaxt آنکه بخت و اقبال خجسته دارد؛ خوشبخت؛ همایونفال.
-
همایون لقا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی، مجاز] homāyunleqā آنکه دیدارش خجسته است؛ فرخلقا.
-
جستوجو در متن
-
بیداد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) bidād ۱. ستم؛ ظلم؛ تعدی.۲. (موسیقی) گوشهای در دستگاه همایون.۳. (اسم، صفت) [قدیمی] = بیدادگر: ◻︎ رها کن ظلم و عدلوداد بگزین / که باشد بیگمان بیداد، بیدین (ناصرخسرو: لغتنامه: بیداد).〈 بیداد کردن: (مصدر لازم) ظلم کردن؛ ستم کردن.