کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
همانند کردن یا بودن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مواظبت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مواظَبة] movāzebat پیوسته مراقب کاری یا امری بودن؛ همیشه بر یک کار بودن و به آن رسیدگی کردن.
-
برابری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) barābari ۱. برابر بودن؛ هموزن یا همسر بودن.۲. روبهرو شدن.〈 برابری کردن: (مصدر لازم)۱. با کسی روبهرو شدن.۲. دعوی همسنگی و همزوری کردن.۳. ستیزه کردن.۴. همدوش و همردیف بودن.
-
کمبود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) kambud ۱. کم بودن؛ نقصان.۲. کمی؛ آنچه هنگام شمردن یا وزن کردن چیزی از مقدار معین کم بیاید.
-
کفایت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: کفایة] kefāyat ۱. بس کردن.۲. بس بودن؛ کافی بودن.۳. بس شدن.۴. شایستگی در ادارۀ امور.۵. (صفت) کافی.〈 کفایت داشتن: (مصدر لازم) لیاقت و شایستگی داشتن.〈 کفایت کردن: (مصدر لازم)۱. کافی بودن؛ بس بودن.۲. (مصدر متعدی) از عهده کسی ی...
-
پاپی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عامیانه، مجاز] pāpey در پی؛ پیرو.〈 پاپی بودن: (مصدر لازم) [مجاز] = 〈 پاپی شدن〈 پاپی شدن: (مصدر لازم) [مجاز]۱. در پی کسی یا کاری بودن؛ کسی یا کاری را دنبال کردن.۲. در امری اصرار ورزیدن.
-
غورگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) quregi غوره بودن؛ کال و نارس بودن انگور یا خرما.
-
پاییدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) pāy(')idan ۱. نگهبانی کردن.۲. چشم به کسی یا چیزی دوختن و مراقب آن بودن؛ زیر نظر قرار دادن.۳. (مصدر لازم) [قدیمی] همیشه و جاوید بودن؛ پایدار ماندن.۴. (مصدر لازم) [قدیمی] درنگ کردن؛ ایستادن: ◻︎ چو خواهی که ز ایدر شوی باز جای / زمانی ن...
-
مفاوضه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مفاوَضَة] [قدیمی] mofāveze ۱. با هم برابری کردن در امری.۲. شریک بودن و برابر بودن با هم در کاری یا امری.۳. مذاکره در امری و رٲی خود را برای یکدیگر بیان کردن.
-
انحصار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'enhesār ۱. درگنجیدن در چیزی.۲. محدود بودن.۳. (اقتصاد) اختصاصی بودن مالکیت چیزی یا امتیاز کاری یا فروش کالایی به کسی یا مؤسسهای معین.
-
تردید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tardid ۱. مردد بودن؛ دودله بودن.۲. [قدیمی] رد کردن؛ بازگردانیدن.
-
داشتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: dāštan] dāštan ۱. دارا بودن؛ دارای چیزی بودن.۲. پروردن.۳. نگهداری کردن.۴. (مصدر لازم) متمول بودن؛ صاحبِ مال بودن.
-
شاگردی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) šāgerdi شاگرد بودن و آموختن علم یا هنر یا کار نزد استاد.
-
شاهیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] šāhidan ۱. پادشاهی کردن؛ سروری کردن.۲. پارسایی کردن؛ نیکوکار بودن.
-
جنسیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: جنسیّة] jensiy[y]at ۱. همجنس بودن.۲. نر یا ماده بودن.
-
حفاظ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] hefāz ۱. آنچه مانع از دیدن یا بردن چیزی میشود، مانند پرده و دیوار.۲. (اسم مصدر) [قدیمی] نگهداری کردن؛ مواظب بودن؛ مراقبت؛ مواظبت.