کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
همال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
همال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [پهلوی: hamēmāl, hamhl] ‹هامال› [قدیمی] hamāl ۱. همتا؛ برابر؛ مثلومانند.۲. همسر.۳. انباز؛ همکار.۴. دوست؛ قرین.
-
واژههای مشابه
-
بی همال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] bihamāl ۱. بیمانند؛ بیهمتا.۲. بیشریک.
-
واژههای همآوا
-
حمال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] hammāl ۱. کسی که بار حمل میکند.۲. (اسم، صفت) = باربر
-
جستوجو در متن
-
ناهمال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] nāhamāl بیهمال؛ بیهمتا؛ بینظیر؛ بیمانند.
-
عدیم النظیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'adimonnazir بینظیر؛ بیمانند؛ بیهمال؛ بیهمتا.
-
زابلی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به زابل، شهری در استان سیستانوبلوچستان) zāboli ۱. مربوط به زابل.۲. از مردم زابل: ◻︎ از او آفرین بر سپهدار زال / یل زابلی مهتر بیهمال (فردوسی: ۱/۲۷۹ حاشیه).