کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هرچیز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
آنچ
فرهنگ فارسی عمید
(ضمیر + حرف) [مخففِ آنچه] [قدیمی] 'ānč آنچیز؛ هرچه؛ آنچیز که؛ هرچیز که.
-
آنچه
فرهنگ فارسی عمید
(ضمیر+ حرف ربط) 'ānče آن چیز؛ آن چیز که؛ هرچه؛ هرچه که؛ هرچیز که.
-
تنسخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مغولی] [قدیمی] tansox هرچیز نفیس و کمیاب.
-
غموس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] qomus هرچیز دروغین، بهویژه سوگند.
-
فتات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] fotāt خرده و شکستۀ چیزی؛ ریزۀ هرچیز.
-
پوشاک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pušāk هرچیز پوشیدنی؛ لباس؛ جامه.
-
پوشالی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به پوشال) [مجاز] pušāli هرچیز سست، سبک، و بیدوام.
-
پوشنی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پوشنه› [قدیمی] pušani هرچیز پوشیدنی؛ جامه؛ لباس.
-
پفکی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) pofaki هرچیز پوک و بسیارسبک.
-
زبره
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مقابلِ نرمه] zebre هرچیز زبر و درشت.
-
مغبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مغبَّة، جمع: مغبّات] [قدیمی] maqabbe پایان کار؛ پایان هرچیز.
-
مغرب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] moqreb آورندۀ هرچیز غریبوعجیب.
-
شوا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: شواء] [قدیمی] šovā گوشت یا هرچیز بریانشده.
-
سعر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَسعار] [قدیمی] se'r نرخ هرچیز که فروخته شود.
-
طعام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] ta'ām هرچیز خوردنی؛ خوراک؛ خوراکی.