کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هذيان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
هذیان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] haz[a]yān ۱. بیهوده گفتن در حالت بیماری یا خواب.۲. (اسم) گفتار بیهوده و غیرمعقول در حال بیماری و اشتداد تب.۳. [مجاز] بیهودهگویی؛ پریشانگویی.
-
جستوجو در متن
-
لک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] lak سخن بیهوده و یاوه؛ هذیان.
-
مالیخولیا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] ‹مالنخولیا، ماخول، ماخولیا، ملانکولی› (روانشناسی) mālixuliyā بیماری روانی که عوارض آن عبارت است از افسردگی شدید، توّهم، هذیان، و مانند آن.
-
یان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] yān سخن بیمعنی؛ هذیان: ◻︎ با سخن تو همه سخنها یان است / با هنر تو همه هنرها بیکار (فرخی: لغتنامه: یان).
-
تیفوس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: typhus] (پزشکی) tifus بیماری واگیردار که بهوسیلۀ نیش حشراتی مانند شپش منتقل میشود و با کوفتگی اعضا، سردرد، کمردرد، سرگیجه، تهوع، هذیان، پریشانی حواس، و تب شدید همراه است.
-
رندیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] randidan ۱. رنده کردن؛ رنده زدن.۲. تراشیدن؛ تراشیدن چوب یا چیز دیگر برای صاف و هموار کردن آن.۳. [قدیمی] خراشیدن: ◻︎ مرد عاقل به ناخن هذیان / جگر خویش اگر نرندد بِه (انوری: ۷۱۳).
-
دادائیسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: dadaïsm] dādā'ism مکتبی ادبی در اروپا و در نیمۀ اول قرن بیستم که پیروان آن در نوشتهها و اشعار خود، کلمات را خلاف معنی واقعی آنها به کار میبردند و گاه جملههایی نامفهوم، مشوش، و شبیه هذیان تلفیق میکردند.