کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هدهد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هدهد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) hodhod پرندهای خاکیرنگ، کوچکتر از کبوتر با خالهای زرد، سیاه، و سفید که روی سرش دستهای پَر به شکل تاج یا شانه دارد؛ شانهبهسر؛ مرغ سلیمان؛ پوپک؛ شانهسرک؛ کوکله. Δ در خوشخبری به او مثل میزنند.
-
جستوجو در متن
-
بدبدک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) bodbodak = هدهد
-
بوبو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] bubu = هدهد
-
بوبویه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] bubuye = هدهد
-
بوبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] bube = هدهد
-
کوکله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] ku(o)ka(e)le = هدهد
-
شانه سر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شانهسرک، شانهبهسر› (زیستشناسی) [قدیمی] šānesar = هدهد
-
بوبک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پوپک، بوبه، بوبو، بوبویه› [قدیمی] bubak ۱. (زیستشناسی) = هدهد۲. (صفت) دوشیزه.
-
قرطبان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [؟] [قدیمی] qartabān = غلتَبان: ◻︎ تو را ملک سلیمان باد و خصمت / چو هدهد قرطبان چون دیو مزدور (انوری: ۲۳۱ حاشیه).
-
پوپ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] pup ۱. تاجی از پر که بر سر بعضی پرندگان میروید؛ کاکُل پرنده.۲. شانهبهسر؛ هدهد.
-
پوپک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پوپ، پوپو، پوپش، پوپوک، بوبک، بوبه، بوبو› (زیستشناسی) pupak = هدهد: ◻︎ پوپک دیدم به حوالی سرخس / بانگک بر برده به ابر اندرا (رودکی: ۴۹۱).
-
تاج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از پهلوی: tāg] tāj ۱. کلاه جواهرنشان که پادشاهان بر سر گذارند؛ افسر؛ دیهیم؛ بساک؛ گرزن.۲. جقۀ جواهرنشان که جلو کلاه بزنند.۳. (زیستشناسی) برآمدگی کوچکی از پَر یا گوشت بر سر بعضی پرندگان، مانند هدهد و خروس.
-
مرغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: morv] (زیستشناسی) morq ۱. جانوری از خانوادۀ ماکیان که برای استفاده از گوشت یا تخمش پرورش مییابد؛ مرغ خانگی.۲. پرنده.〈 مرغ استخوانخوار:۱. عقاب شکاری.۲. هما.〈 مرغ انجیرخوار: (زیستشناسی) پرندهای از راستۀ گنجشکان که انگور و ا...