کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هادی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هادی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی، جمع: هُداة] hādi ۱. هدایتکننده؛ راهراستنماینده؛ رهنما.۲. پیشوا.〈 هادی الکتریسیته: اجسامی که الکتریسیته را منتشر و هدایت میکنند، مانند فلزات، بدن انسان، حیوان، و آب.
-
واژههای همآوا
-
حادی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] hādi کسی که با خواندن آواز، شتران را میراند؛ حداخوان.
-
جستوجو در متن
-
هدات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: هُداة، جمعِ هادی] [قدیمی] hodāt = هادی
-
رسانا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) (فیزیک) re(a)sānā ویژگی جسم هادی حرارت و برق؛ انتقالدهنده؛ هادی.
-
رزیستانس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: résistance] (برق) rezistāns مقاومتی که جسم هادی برق در مقابل جریان الکتریسته نشان میدهد.
-
ولتاژ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: voltage] (برق) voltāž مقدار نیروی محرک الکتریکی که برق را در هادیها جریان میدهد.
-
رشید
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] rašid ۱. راهنمای به راه راست؛ هادی.۲. دارای رشد.۳. رستگار؛ راهراستیافته.۴. دلیر.۵. (اسم، صفت) از نامها و صفات خداوند.
-
کابل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: câble] kābl ۱. (برق) مجموعۀ چند سیم هادی روکشدار که جریان برق را انتقال میدهند.۲. مفتول ضخیم که از رشتههای فلزی تابیده شده باشد و در صنعت برای بستن، کشیدن، و بالا بردن قطعات سنگین کاربرد دارد.