کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نیکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نیکی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) niki ۱. خوبی.۲. احسان؛ نیکوکاری.
-
جستوجو در متن
-
احسان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ehsān ۱. نیکی کردن؛ نیکی؛ نیکوکاری.۲. [مجاز] بخشش.
-
خیرت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: خَیرَة] [قدیمی] xeyrat نیکی؛ نیکویی.
-
احدی الحسنیین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: احدیالحسنیین] [قدیمی] 'ehdalhosnayeyn یکی از دو نیکی؛ یکی از دو نیکویی؛ یکی از دو امر نیک.
-
مصطنع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] mostane' نیکیکننده؛ احسانکننده.
-
منعم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] mon'am مورد احسان و نیکی قرار گرفته؛ نعمتدادهشده.
-
نعما
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: نعماء، جمع: اَنْعُم] [قدیمی] na'mā نعمت؛ موهبت؛ نیکی؛ احسان.
-
نکویی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] nekuy(')i نیکی؛ نیکویی؛ خوبی.
-
ملعون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: ملاعین] mal'un رانده و دورشده از نیکی و رحمت؛ لعنونفرینشده.
-
حفظ الغیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: حفظالغَیب] [قدیمی] hefzolqeyb پاس خاطر شخص غایب داشتن؛ در غیاب کسی از او به نیکی یاد کردن.
-
سپنتامینو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مقابلِ انگرهمینو] ‹اسپنتامینو› [قدیمی] sepantāminu در آیین زردشتی، نیروی افزایش نیکی و خرد.
-
سزا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: sačāk] se(a)zā پاداش نیکی یا بدی؛ مزد؛ پاداش؛ جزا.
-
اسپاس دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] 'espāsdār سپاسگزار: ◻︎ هم حقشناس باشد هم حقگزار باشد / هم در بدی و نیکی اسپاسدار باشد (منوچهری: ۱۹).
-
استمطار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'estemtār ۱. طلب باران کردن؛ باران خواستن.۲. نیکی خواستن.