کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نیکو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نیکو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹نکو› niku ۱. نیک؛ خوب.۲. شخص نیکوکار و خوشرفتار.۳. [قدیمی] خوبرو؛ زیبا.۴. (قید) [قدیمی] کاملاً.
-
جستوجو در متن
-
مجید
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی، مجاز] mojid ۱. کسی که کار نیکو بکند یا چیزی نیکو بیاورد؛ نیکوآورنده.۲. شاعری که شعر نیکو بگوید.
-
زاکی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] zāki پاکیزه و نیکو.
-
نعم الوکیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] ne'malvakil وکیل نیکو.
-
خیریت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: خَیریَّة] xeyriy[y]at نیکو بودن؛ صلاح.
-
بهی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: بهیّ] [قدیمی] bahi ۱. نیکو.۲. زیبا.
-
مآثر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مَٲثَرَة] [قدیمی] ma'āser آثار نیکو که از کسی باقیمانده باشد.
-
لطیف طبع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی، مجاز] latiftab' آنکه طبع و قریحۀ نیکو دارد.
-
لطیفه گو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] ‹لطیفهسرا› [مجاز] latifegu آنکه سخنان نغز و نیکو بگوید.
-
تکمیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] takmil ۱. کامل کردن؛ تمام کردن.۲. نیکو کردن.
-
فرخ سیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی] farroxsiyar دارای سیرت نیکو.
-
فرخ نژاد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] farroxnežād دارای نژاد عالی و نیکو.
-
قرض الحسنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قَرضالحسنَة] qarzolhasane وام نیکو؛ وام بدون ربح.
-
نقاوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: نقاوة] [قدیمی] na(o)qāvat پاکیزه شدن؛ خالص شدن؛ نیکو شدن.