کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نیوش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نیوش
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ نیوشیدن) niuš ۱. = نیوشیدن۲. نیوشنده؛ شنونده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): سخننیوش، نصیحتنیوش.
-
واژههای مشابه
-
باطل نیوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی، فارسی] [قدیمی] bātelniyuš باطلشنو؛ آنکه به سخن باطل گوش میدهد.
-
فرمان نیوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) farmānniyuš = فرمانبردار
-
نصیحت نیوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی] nasihatniyuš آنکه گوش به نصیحت بدهد؛ نصیحتشنو؛ پندشنو.
-
دانش نیوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] dānešniyuš نیوشندۀ دانش؛ آنکه به علم و دانش گوش فرا دهد؛ دانشپذیر.
-
سخن نیوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) soxanniyuš = سخنشنو
-
جستوجو در متن
-
تیزهوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹تیزهش› [مجاز] tizhuš باهوش؛ زرنگ؛ زیرک؛ هوشیار: ◻︎ تبسمکنان گفتش ای تیزهوش / اصم به که گفتارباطلنیوش (سعدی۱: ۱۳۰).