کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نیم تنه یا ژیلت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
نیم کاره
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹نیمهکاره› nimkāre ۱. هرچیز ناتمام؛ ناقص.۲. ویژگی کاری که نصف آن را انجام داده باشند.
-
نیم کاسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. مٲخوذ از عربی] nimkāse کاسۀ کوچک.
-
نیم گرد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) nimgerd ۱. نیمدایره.۲. (اسم) نوعی آجر که لبۀ آن پخ و گرد است.
-
نیم گرم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) nimgarm آنچه نه داغ باشد نه سرد؛ ولرم.
-
نیم لنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] nimlang ۱. ظرفی که کمان را در آن میگذارند؛ قربان؛ ترکش؛ تیردان.
-
جستوجو در متن
-
هیکل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از عبری، جمع: هیاکِل] heykal ۱. پیکر انسان، مجسمه، یا حیوان؛ تنه.۲. [مجاز] انسان یا حیوان درشت و تنومند.۳. صورت ظاهری.۴. [قدیمی] تعویذی که به بازو یا عضوی از بدن میبستند.۵. [قدیمی] معبد؛ بتخانه: ◻︎ چنان دان که این هیکل از پهلوی / ...
-
غاریقون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از یونانی] ‹اغاریقون› (زیستشناسی) qāriqun نوعی قارچ که بر روی تنه یا درون بعضی درختان کهنه و سالخورده و پوسیده مانند درخت بلوط و انجیر میروید. در طب برای معالجۀ امراض معده، کبد، سپرز، قولنج، و دفع سم به کار میرود.
-
دم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: dumb, dum] ‹دنب› (زیستشناسی) dom ۱. عضو بدن حیوان که در انتهای تنه و بالای مقعد او قرار دارد و در حیوانات چهارپا در پشت پای آنها آویزان است. در پرندگان پرهایی است که در انتهای بدن آنها میروید و در بعضی دراز و آویخته و در بعضی کوتاه ...