کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نیستی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نیستی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) nisti ۱. عدم.۲. نابودی.۳. (اسم، حاصل مصدر) (تصوف) فنا.
-
جستوجو در متن
-
نابودی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) nābudi نیستی.
-
بوار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] bavār هلاک؛ نیستی.
-
افنا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: افناء] [قدیمی] 'efnā ۱. نیست کردن؛ نابود کردن.۲. نیستی.
-
آفریده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'afaride خلقشده؛ مخلوق؛ کسی که از نیستی به هستی آمده.
-
مهلکه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مهلکَة، جمع: مهالک] mahlake جای هلاک؛ محل نیستی و تباهی.
-
دارالفنا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: دارالفناء] ‹دار فنا› [قدیمی، مجاز] dārolfanā ۱. سرای نیستی.۲. دنیا.
-
آفریدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: āfritan] 'āfaridan از نیستی به هستی آوردن؛ خلق کردن؛ بهوجود آوردن.
-
آزیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'āzir آزار؛ رنج؛ آسیب: ◻︎ در جهان چندان که خواهی بیشمار / نیستی و محنت و آزیر هست (انوری: ۵۶۱ حاشیه).
-
ادبیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [مٲخوذ از عربی، مُمالِ اِدبار] [قدیمی] 'edbir نحوست؛ بدبختی؛ بختبرگشتگی: ◻︎ در جهان چندان که گویی بیشمار / نیستی و محنت و ادبیر هست (انوری: ۵۶۱).
-
کتم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] katm پنهان کردن؛ پنهان داشتن امری یا چیزی.〈 کتم عدم: [قدیمی، مجاز] جهانی که پنهان است و دیده نمیشود؛ جهان نیستی؛ نابودی.
-
فنا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: فناء] fanā ۱. نیست شدن؛ نابود شدن.۲. [مقابلِ بقاء] نیستی؛ نابودی.۳. (تصوف) تبدیل صفات انسان به صفات الهی.
-
نفی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] nafy ۱. [مقابلِ اثبات] رد کردن.۲. راندن کسی از شهر خودش؛ تبعید.۳. [قدیمی] نیستی؛ نابودی.
-
هستی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) hasti ۱. [مقابلِ نیستی] وجود.۲. زندگی.۳. [مجاز] دارایی؛ سرمایه.۴. [مجاز] جهان.۵. [قدیمی، مجاز] خودبینی.