کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نیرویی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
گاوزور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] gāvzur ۱. آنکه زور و نیرویی مانند زور و نیروی گاو داشته باشد.۲. زور و قوّت گاو.
-
مانیتیسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر، اسم) [فرانسوی: magnétisme] mānyetism نیرویی که بهوسیلۀ آن، فرد میتواند دیگران را مطیع خود کرده و به خواب مغناطیسی فرو ببرد.
-
جاذبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جاذبَة، مؤنثِ جاذب] jāzebe ۱. نیرویی که همۀ اجسام و اشیا را بهسوی یکدیگر جذب میکند؛ گرانش.۲. (صفت) =جاذب
-
رب النوع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ربّ النَّوع] rabbonno[w]' در باور ملتهای کهن، نیرویی فراطبیعی محافظ یا مسلط بر یکی از پدیدههای طبیعت؛ الهه.
-
رمق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] ramaq ۱. نیرویی که باقی جان را نگه میدارد.۲. [مجاز] تاب؛ توان.
-
دین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: dyne] (فیزیک) din واحد اندازهگیری انرژی در سلسلۀ C.G.S برابر با نیرویی که به جسمی که جرمش یک گرم باشد شتابی برابر یک سانتیمتر میدهد.
-
پوینده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) puyande ۱. بهشتابرونده؛ رونده ◻︎ ببالد ندارد جز این نیرویی / نپوید چو پویندگان هر سویی (فردوسی: ۱/۶).۲. جستجوکننده.
-
هل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عامیانه] hol فشار و نیرویی که برای حرکت دادن چیزی به جلو بر آن وارد میشود.〈 هل دادن: (مصدر متعدی) فشار دادن چیزی برای حرکت به جلو.
-
خیال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: خَیال] xiyāl ۱. صورتی که در خواب یا بیداری به ذهن آید؛ پندار؛ گمان؛ وهم.۲. نیرویی که بهوسیلۀ آن صورتهایی که در زمانی دیده شده در ذهن تجدید و احیا میشود.
-
اراده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ارادَة] 'erāde ۱. نیرویی ارادی و نفسانی که شخص را برای رسیدن به هدف وادار به انجام عمل میکند.۲. خواست؛ میل؛ قصد.۳. تصمیم جدّی.۴. (تصوف) علاقۀ درونی سالک برای رسیدن به حق و حقیقت.
-
کشش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ke(a)šeš ۱. [مجاز] جذابیت.۲. کشیدن؛ حمل کردن.۳. (اسم) (فیزیک) نیرویی که بهوسیلۀ جسم در حال کشیده شدن بر تکیهگاه خود وارد میشود.۴. [مجاز] تمایل عاطفی؛ گرایش.۵. [مجاز] ظرفیت پذیرش؛ تحمل.۶. امتداد دادن: کشش صدا.۷. [قدیمی، مجاز] تلاش.
-
فشار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) fešār ۱. نیرویی که همراه با شدت بر کسی یا چیزی وارد شود.۲. [مجاز] رنج روحی یا جسمی.۳. (اسم مصدر) (سیاسی) اعمال خشونت در فعالیتهای سیاسی: گروه فشار.۴. (اسم مصدر) [مجاز] اصرار؛ پافشاری.〈 فشار اسمزی: (فیزیک) فشاری که بعضی مواد مانند قند، نمک...
-
جان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: gyān] jān ۱. نیرویی که تن به آن زنده است؛ روح حیوانی.۲. روان: ◻︎ جان که آن جوهر است و در تن ماست / کس نداند که جای او به کجاست (نظامی۴: ۵۳۸)، ◻︎ جان و روان یکیست به نزدیک فیلسوف / ورچه ز راه نام دو آید روان و جان (ابوشکور: شاعران بیدی...