کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نیرزد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ارزیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) 'arzidan ۱. ارزش داشتن؛ قیمت داشتن؛ بها داشتن: ◻︎ به نزد کهان و به نزد مهان / به آزار موری نیرزد جهان (فردوسی۲: ۲۹۱)، ◻︎ دنیا نیرزد آن که پریشان کنی دلی / زنهار بد مکن که نکردهست عاقلی (سعدی۲: ۶۷۹).۲. برابر بودن بهای چیزی با پولی که ...
-
فاژیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] fāžidan خمیازه کشیدن؛ دهاندره کردن؛ فاژه کردن؛ فاژه کشیدن: ◻︎ شراب شب و نشئهٴ آن نیرزد / به فاژیدن بامداد خمارش (ابوالمثل بخاری: شاعران بیدیوان: ۶۷).
-
لاش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹لاشه› [قدیمی] lāš ۱. ‹لش› جسد حیوان مرده؛ مردار: ◻︎ بر این زمین که تو بینی ملوکطبعانند / که ملک روی زمین پیششان نیرزد لاش (سعدی۲: ۴۶۳).۲. (صفت) پست؛ زبون.۳. (صفت) لاغر.۴. (صفت) هیچوپوچ.
-
ارنی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، شبه جمله) [عربی] 'areni بنمایان مرا: ◻︎ با تو آن عهد که در وادی ایمن بستیم / همچو موسی اَرِنیگوی به میقات بریم (حافظ: ۷۴۸)، ◻︎ چو رسی به کوه سینا، ارنی مگوی و بگذر / که نیرزد این تمنا به جوابِ لنترانی (؟: لغتنامه: لنترانی). Δ اشار...