کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نیازمندی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نیازمندی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) niyāzmandi ۱. احتیاج؛ محتاج بودن به چیزی.۲. تهیدستی.
-
جستوجو در متن
-
حاجتمندی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] hājatmandi نیازمندی، احتیاج.
-
عوز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'avaz تنگدستی؛ نیازمندی.
-
استحقاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'estehqāq ۱. شایستگی؛ سزاواری.۲. [قدیمی] نیازمندی.
-
احتیاج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ehtiyāj نداشتن چیزی که مورد لزوم است؛ حاجت داشتن؛ نیازمند بودن؛ حاجتمندی؛ نیازمندی.
-
حاجت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حاجة، جمع: حاجات و حَوائِج] hājat ۱. نیازمندی؛ نیاز.۲. آرزو؛ امید.
-
کدامین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به کدام) kodāmin = کدام: ◻︎ در صدر خواجه عرض کدامین جفا کنم / شرح نیازمندی خود یا ملال تو؟ (حافظ: ۸۱۶).
-
فقر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] faqr ۱. تنگدستی؛ تهیدستی؛ ناداری؛ درویشی.۲. کمبود چیزی: فقر آهن در بدن.۳. (تصوف) [قدیمی] از مراحل سلوک که عبارت است از نیازمندی به خدایتعالی و بینیازی از خلق.۴. [قدیمی] احتیاج.