کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نگون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نگون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: nikūn] [قدیمی] negun خمیده؛ خمشده؛ واژگون؛ سرازیر.
-
واژههای مشابه
-
نگون بخت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] negunbaxt بختبرگشته؛ بدبخت.
-
نگون تشت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی، مجاز] neguntašt آسمان.
-
جستوجو در متن
-
آگون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'āgun نگون؛ وارون؛ سراگون؛ سرنگون.
-
بدبختی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مقابلِ خوشبختی] badbaxti نگونبختی؛ شوربختی.
-
سیکلامن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: cyclaman] ‹سیکلمه› (زیستشناسی) siklāmen = گل۱ 〈 گل نگونسار
-
بدبخت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: vatbaxt] badbaxt بداختر؛ شوربخت؛ تیرهبخت؛ نگونبخت؛ بیطالع.
-
قلزم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی، مجاز] qolzom دریا.〈 قلزم نگون: [قدیمی، مجاز] آسمان. Δ در اصل نام دریای سرخ است.
-
کالیوه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹ کلیاوه› kālive =کالیو: ◻︎ شبی مست شد و آتشی برفروخت / نگونبخت کالیوه خرمن بسوخت (سعدی۱: ۱۹۲).
-
پای خست
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) ‹پایخوست، پایخسته› [قدیمی] pāyxast هرچیزی که زیر پا کوبیده و لگدمال شده باشد؛ لگدکوب؛ پایمال: ◻︎ فراوان کس از پیل شد پایخست / بسی کس نگون ماند بی پا و دست (اسدی: مجمعالفرس: پایخست).
-
سینجر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] sayanjar اخگر؛ پارۀ آتش؛ شراره: ◻︎ سینجر چو باران زرینچکان / نگون ابر بارنده از آسمان (فردوسی: لغتنامه: سینجر).
-
ستان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹آستان› [قدیمی] setān آنکه به پشت روی زمین دراز کشیده باشد؛ بهپشتخوابیده؛ طاقباز: ◻︎ فکنده سر نیزۀ جانستان / یکی را نگون و یکی را «ستان» (اسدی: ۲۲۱).
-
بخور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: بَخور] boxur ۱. بخار آب گرم.۲. (پزشکی) دارویی که آن را جوشانده و بخارش را استنشاق میکنند.۳. [قدیمی] هر مادۀ صمغی که آن را برای ایجاد بوی خوش در آتش میریزند.〈 بخور مریم: (زیستشناسی) = گل۱ 〈 گل نگونسار