کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نگهداری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نگهداری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) ‹نگاهداری› negahdāri ۱. نگاه داشتن؛ محافظت.۲. پرستاری.
-
جستوجو در متن
-
نگاهداری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) negahdāri = نگهداری
-
گاودان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹گاودانی› [قدیمی] gāvdān جای نگهداری گاو.
-
تحامی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tahāmi خود را از کسی یا چیزی نگهداری کردن و پرهیز کردن.
-
گداخانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) gedāxāne محلی که گدایان را در آنجا نگهداری کنند.
-
لشکرداری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] laškardāri نگهداری لشکر؛ فرماندهی لشکر.
-
تحرس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taharros خود را نگهداری کردن؛ خود را از چیزی نگاه داشتن؛ پرهیز کردن.
-
دارالتادیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] dārotta'dib جایی که کودکان تبهکار را نگهداری و تربیت کنند.
-
صون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: صَون] [قدیمی] so[w]n نگهداشتن؛ حفظ کردن؛ نگهداری.
-
باستیان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: bastion] [منسوخ] bāstiyān قلعۀ مخصوص نگهداری ابزار جنگی.
-
گاودار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) gāvdār کسی که گاو نگهداری کند و گاو پرورش بدهد.
-
مرابض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مربض] [قدیمی] marābez جاهایی که گلههای گاو و گوسفند را در آن نگهداری میکنند.
-
شیرخوارگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) širxārgāh مؤسسهای که در آنجا کودکان شیرخوار را نگهداری میکنند؛ دارالرضاعه.
-
دارالعجزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: دارالعجزَة] [منسوخ] dārol'ajaze جای نگهداری عاجزان و بینوایان؛ نوانخانه.