کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نگاشته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نگاشته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت مفعولی) [قدیمی] negāšte ۱. نوشته.۲. (صفت مفعولی) نقش کردهشده.
-
جستوجو در متن
-
مرقم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] moraqqam رقمشده؛ نگاشته.
-
طرازیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [معرب. فارسی] [قدیمی] tarāzide آراسته؛ نگاشته.
-
منقوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] manquš نگاشته؛ نقشونگارشده؛ نقشکرده.
-
زرنگار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) zarnegār ۱. کسی که با زر در روی چیزی نقشونگار میکند.۲. چیزی که با آب زر نگاشته یا نقاشی شده.
-
تمثال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: تَماثیل] temsāl ۱. صورت نقاشیشده.۲. تصویر شخص که بر کاغذ نگاشته شده باشد.۳. مجسمه؛ پیکر؛ تندیس.
-
سرشک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) serešk ۱. قطرۀ آب چشم که هنگام گریستن فروچکد؛ اشک؛ قطره.۲. (زیستشناسی) [قدیمی] زرشک: ◻︎ رخ ز دیده نگاشته به سرشک / وآن سرشکش به رنگ تازه«سرشک» (عنصری: ۳۶۷ حاشیه).〈 سرشک آتش: [قدیمی، مجاز] قطرههای آب که هنگام سوختن هیزم تر از آن فروچکد...