کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نکوهیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نکوهیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] nekuhidan سرزنش کردن؛ زشت گفتن؛ ملامت کردن؛ مذمت کردن: ◻︎ به نکوهش مکن درونها ریش / خویشتن را نکوه از همه بیش (کسائی: ۶۳).
-
جستوجو در متن
-
توبیخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تَوبیخ] to[w]bix نکوهش کردن؛ سرزنش کردن؛ نکوهیدن.
-
نکوه
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ نکوهیدن) [قدیمی] nekuh ۱. = نکوهیدن۲. نکوهنده؛ سرزنشکننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): بخیلنکوه، گیتینکوه.
-
ذم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ذمّ، مقابلِ مدح] zam[m] بد گفتن؛ نکوهش کردن؛ بدگویی؛ نکوهش؛ نکوهیدن.〈 ذم شبیهبه مدح: (ادبی) در بدیع، ذم کسی بهطوریکه در ابتدا ستایش به نظر آید، مانند این شعر: دیگر مگو که زاهد ما را گذشت نیست / نگذشت اگرچه از سر دنیا، ز دین ...