کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نِّفَاقِ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نفاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] nafāq رواج و رونق گرفتن خریدوفروش.
-
نفاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] nefāq دورویی کردن؛ دورویی؛ مکر و ریا.
-
نفاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ نَفَقَة] [قدیمی] nefāq = نفقه
-
واژههای همآوا
-
نفاغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] nefāq قدحی که با آن شراب بخورند: ◻︎ دل شاد دار و پند کسائی نگاه دار / یک چشم زو جدا مشو از رطل و از نفاغ (کسائی: مجمعالفرس: نفاغ).
-
نفاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] nafāq رواج و رونق گرفتن خریدوفروش.
-
نفاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] nefāq دورویی کردن؛ دورویی؛ مکر و ریا.
-
نفاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ نَفَقَة] [قدیمی] nefāq = نفقه
-
جستوجو در متن
-
دورنگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] dorangi نفاق؛ ریا؛ تزویر.
-
دوبه هم زنی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] dobehamzani نفاق افکندن و بههم زدن دوستی و رابطۀ دو تن.
-
منافقت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: منافَقة] ‹منافقه› [قدیمی] monāfeqat ۱. دورویی کردن؛ نفاق ورزیدن.۲. به هم خیانت کردن.
-
یکرنگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] yekrangi اخلاص، صداقت، و دوستی بدون شائبۀ ریا و نفاق.
-
گرگ آشتی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی، مجاز] gorg[']āšti آشتی ظاهری که دلهای طرفین در باطن بر کینه و دشمنی باشد؛ صلح و سازش از روی مکر و نفاق.
-
دورویی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] doruy(')i ۱. دورو بودن؛ نفاق؛ تزویر؛ دورنگی.۲. تظاهر به دوستی و پنهان داشتن کینه و دشمنی.