کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نَّسْلَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نسل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] nasl ۱. مردمی که در یک زمان واحد زندگی میکنند؛ مردم همعصر: نسل بعد از انقلاب.۲. (زیستشناسی) مجموعهای از جانداران که در سلسلهمراتب نژادی مرحلۀ واحدی را تشکیل میدهند: نسلِ لاکپشتهای غولپیکر در حال انقراض است.۳. ذریه؛ دودمان.۴. [قد...
-
واژههای همآوا
-
نسل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] nasl ۱. مردمی که در یک زمان واحد زندگی میکنند؛ مردم همعصر: نسل بعد از انقلاب.۲. (زیستشناسی) مجموعهای از جانداران که در سلسلهمراتب نژادی مرحلۀ واحدی را تشکیل میدهند: نسلِ لاکپشتهای غولپیکر در حال انقراض است.۳. ذریه؛ دودمان.۴. [قد...
-
نصل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: نِصال و نُصُول] [قدیمی] nasl ۱. پیکان؛ سرنیزه.۲. تیغۀ کارد یا شمشیر.
-
جستوجو در متن
-
نسلا
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی] naslan از لحاظ نسل.〈 نسلاًبعدَنسل: (قید) نسلی پس از نسل؛ نسلبرنسل؛ پشتبرپشت؛ زادبرزاد.
-
انتسال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'entesāl دارای نسل شدن؛ فرزنددار شدن.
-
اباعن جد
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی] [قدیمی] 'aban'anjad[den] نسلدرنسل؛ پشتدرپشت.
-
ذر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ذرّ] [قدیمی] zar[r] ۱. = ذره۲. نسل.
-
پهلونژاد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] pahlo[w]nežād از نسل پهلوان؛ از دودۀ پهلوانان.
-
هم تخمه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] hamtoxme دو یا چند تن که از یک نسل باشند؛ همنژاد.
-
تناسل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tanāsol ایجاد نسل کردن؛ فرزند زادن؛ اولاد زیاد کردن.
-
ذریه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ذریَّة، جمع: ذُرِّیّات و ذَراریّ] zorriy[y]e ۱. فرزند.۲. نسل.۳. فرزندان.
-
پاکیزه تخم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] pākizetoxm پاکنژاد؛ پاکزاد؛ از نسل پاک.
-
زهزاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹زهوزاد› [قدیمی] zehzād ۱. زن و فرزند.۲. فرزند.۳. نسل.