کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نُورُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَنوار] [قدیمی] no[w]r ۱. شکوفه.۲. غنچه.۳. شکوفۀ سفید.
-
نور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَنوار] nur ۱. روشنایی؛ تابش؛ فروغ؛ فروز: نور چراغ، نور آفتاب.۲. [عامیانه، مجاز] توانایی دیدن.۳. بیستوچهارمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۶۴ آیه.۴. [قدیمی، مجاز] رونق.〈 نور اسپهبد (اسفهبد): [قدیمی]۱. فره کیانی.۲. نفس ناطقه؛ رو...
-
واژههای همآوا
-
نور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَنوار] [قدیمی] no[w]r ۱. شکوفه.۲. غنچه.۳. شکوفۀ سفید.
-
نور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَنوار] nur ۱. روشنایی؛ تابش؛ فروغ؛ فروز: نور چراغ، نور آفتاب.۲. [عامیانه، مجاز] توانایی دیدن.۳. بیستوچهارمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۶۴ آیه.۴. [قدیمی، مجاز] رونق.〈 نور اسپهبد (اسفهبد): [قدیمی]۱. فره کیانی.۲. نفس ناطقه؛ رو...
-
جستوجو در متن
-
انوار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ نور] 'anvār ۱. = نور۲. [جمعِ نَور] [قدیمی] = نُور
-
سایه شکن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) sāyešekan آنکه نور و روشنایی بدهد و تاریکی و سایه را محو کند؛ روشنکننده؛ نوربخش.
-
ضیا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ضیاء] [قدیمی] ziyā نور؛ روشنایی.
-
فتوالکتریک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: photo électrique] foto'elekt[e]rik الکتریسیتۀ فراهمشده بهوسیلۀ نور.
-
روشنا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ro[w]šanā شعاع؛ فروغ؛ نور.
-
روشنی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مقابلِ تاریکی] ro[w]šani روشنایی؛ فروغ؛ نور.
-
شعشعه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: شعشعَة] [قدیمی] ša'ša'e پراکنده شدن نور و روشنایی آفتاب.
-
ضو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ضَوء] [قدیمی] zo[w]' نور؛ روشنایی؛ روشنی.
-
نورگرایی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] (زیستشناسی) nurge(a)rāyi ۱. گرایش بهطرف نور.۲. تمایل اعضای گیاهان در جهت تابش نور.