کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نُورَهُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نوره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: نورَة] nure مخلوط آهک و زرنیخ که برای ازالۀ موی بدن به کار میبرند؛ واجبی.
-
واژههای همآوا
-
نوره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: نورَة] nure مخلوط آهک و زرنیخ که برای ازالۀ موی بدن به کار میبرند؛ واجبی.
-
جستوجو در متن
-
واجبی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] vājebi ۱. مادهای که برای از بین بردن موی بدن به کار میرود؛ نوره؛ داروی نظافت.۲. [قدیمی] وظیفه؛ مستمری.
-
حالق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] hāleq ۱. زایلکننده و سترندۀ موی؛ سرتراش.۲. (اسم) دارویی که موی بدن را زایل کند، مانند زرنیخ و نوره.۳. (اسم) کوه بسیاربلند که گیاهی در آن نباشد.