کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نَصِيبٌ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نصیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] nasib ۱. بهره؛ حظ.۲. بخت و اقبال.
-
جستوجو در متن
-
بی بهره
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) bibahre بینصیب.
-
مساهمت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مساهَمة] [قدیمی] mosāhemat همبهره شدن با کسی؛ انبازی در بهره و نصیب.
-
مقدر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] moqaddar آنچه تقدیر شده؛ نصیب؛ قسمت؛ سرنوشت.
-
مقدرات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مقدَّرَة] moqaddarāt سرنوشتها؛ نصیبها؛ قسمتها.
-
چیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) čir حصه؛ بهره؛ نصیب.
-
حظ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: حظّ] haz[z] ۱. خوشی؛ لذت.۲. (اسم) [قدیمی] بهره؛ نصیب.۳. [قدیمی] بهره بردن؛ نصیب بردن.
-
بهر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: bahr] [قدیمی] bahr ۱. قسمت؛ بخش.۲. نصیب.
-
محروم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mahrum ۱. ناامید.۲. بیبهره؛ بینصیب.
-
حصه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حصَّة] hesse ۱. نصیب؛ بهره.۲. بخش.
-
بخت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: baxt] baxt ۱. بهره؛ نصیب.۲. طالع؛ اقبال؛ شانس.
-
بهره مندی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) bahremandi بهرهمند بودن؛ دارای بهره و نصیب بودن؛ کامیابی.
-
قسمت خور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] qesmatxor آنکه بهره و نصیب خود را از رزقوروزی بخورد؛ روزیخور.
-
پیروزبهر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] piruzbahr ۱. با نصیب از فتح و ظفر؛ برخوردار از پیروزی.۲. کامیاب.