کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نَذَرَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نذر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: نُذور] nazr ۱. آنچه شخص بر خود واجب کند که بعد از روا شدن حاجتش در راه خدا بدهد یا بهجا بیاورد.۲. [عامیانه، مجاز] حاجت کسی که این عمل را بر خود واجب میکند.
-
واژههای همآوا
-
نذر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: نُذور] nazr ۱. آنچه شخص بر خود واجب کند که بعد از روا شدن حاجتش در راه خدا بدهد یا بهجا بیاورد.۲. [عامیانه، مجاز] حاجت کسی که این عمل را بر خود واجب میکند.
-
نضر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] nazr زر و سیم.
-
نظر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [عربی] nazar ۱. عقیده؛ رٲی.۲. نگاه کردن؛ نگریستن.۳. دید؛ بینایی.۴. [قدیمی] فکر؛ اندیشه.
-
جستوجو در متن
-
جادنگو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [سنسکریت (= میانجی)] ‹جادنگوی› jādangu خادم آتشکده و واسطۀ وصول نذرهای آتشکده به موبدان؛ کسی که آنچه را زردشتیان نذر آتشکده یا موبدان میکنند بگیرد و به مصرف برساند.
-
سکستن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹سگستن› [قدیمی] sokostan ۱. گسستن؛ گسیختن.۲. کنده شدن؛ جدا شدن: ◻︎ چونکه از امرودبُن میوه سکست / گشت اندر عهد و نذر خویش سست (مولوی: ۴۰۰).
-
فتوح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] fotuh ۱. (تصوف) گشایش در حال باطنی سالک؛ گشایش: ◻︎ طمع کم دار تا گر بیش یابی / فتوحی بر فتوح خویش یابی (نظامی۲: ۲۴۸).۲. (اسم) (تصوف) مالی که به عنوان نذر به پیر خانقاه میدادند: ◻︎ نذر و فتوح صومعه در وجه مینهیم / دلق ریا به آب خر...
-
غزل خوان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] qazalxān ۱. کسی که غزل بخواند؛ غزلخواننده؛ غزلسُرا.۲. (اسم، صفت) [مجاز] مطرب؛ آوازهخوان: ◻︎ من غزلگوی تواَم تا تو غزلخوان منی / ای غزلگوی غزلخوان غزلخواه ببال (فرخی: ۲۱۳).۳. (قید) در حال غزل خواندن: ◻︎ نذر کردم گر از...