کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نوکبریده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بریده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) boride ۱. جداشده.۲. زخمشده.۳. شکافتهشده.
-
نوک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹نک، تک› nok ۱. (زیستشناسی) منقار پرنده.۲. تیزی سر چیزی: نوک سوزن، نوک قلم، نوک کارد، نوک شمشیر.۳. گوشه.
-
بریده دم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] boridedom = دمبریده
-
بریده زبان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] boridezabān = زبانبریده
-
بریده گیس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] boridegis = گیسبریده
-
گیس بریده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹گیسوبریده› [عامیانه، مجاز] gisboride زن بدکاره.
-
دم بریده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) domboride ۱. ویژگی جانوری که دمش را بریده باشند؛ ابتر؛ بیدم.۲. [عامیانه، مجاز] شخص زرنگ و مکار و حیلهگر.
-
پی بریده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) peyboride آنکه رگوپی پایش بریده شده؛ پیبرکشیده؛ پیکرده.
-
زبان بریده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) zabānboride ۱. آنکه زبانش را بریده باشند؛ بیزبان.۲. [مجاز] خاموش؛ ساکت؛ کسی که حرف نزند و همیشه خاموش باشد؛ زبانبسته.
-
جستوجو در متن
-
گل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: gul] gol ۱. (زیستشناسی) اندام تولیدمثل گیاهان نهاندانه که پس از مدتی بهجای آن میوه بهوجود میآید و شامل کاسبرگ، گلبرگ، پرچم، و مادگی است: گل سیب، گل بادام.۲. (زیستشناسی) هریک از گیاهان بوتهای یا درختچهای کوچک با قسمتی شبیه اندام ...