کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نؤد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: navat] (ریاضی) navad نه دهتا؛ عدد «۹۰».
-
جستوجو در متن
-
تسعون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] tes'un نود؛ عدد «۹۰».
-
تسعین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] tes'in نود؛ عدد ۹۰.
-
عشرات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ عِشرَة] (ریاضی) [قدیمی] 'ašarāt ۱. = عشره۲. مرتبۀ بعد از آحاد؛ از ده تا نود؛ دهگان.
-
لیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: لیالی] [قدیمی] leyl ۱. شب.۲. نودودومین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۲۱ آیه.
-
تین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] tin ۱. نودوپنجمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۸ آیه.۲. (زیستشناسی) [قدیمی] انجیر.
-
شمس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: شُمُوس] šams ۱. آفتاب؛ خورشید.۲. نودویکمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۱۵ آیه؛ ناقۀ صالح.
-
بینه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: بیّنَة، جمع: بَیِّنات] [قدیمی] bayyene ۱. دلیل و حجت واضح و آشکار.۲. نودوهشتمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۸ آیه؛ الانفکاف؛ البّریة؛ لمیکن؛ قیامت.
-
ضحی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] zohā ۱. نودوسومین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۱۱ آیه؛ والضّحی.۲. [قدیمی] خورشید؛ آفتاب.۳. [قدیمی] هنگام برآمدن آفتاب؛ صبح.
-
زاویه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: زاویَة] zāviye ۱. (ریاضی) فضای میان دو خط یا دو سطح متقاطع.۲. [مجاز] طرز نگرش به چیزی؛ دیدگاه.۳. کنج؛ گوشه.۴. [قدیمی] عبادتگاه زاهدان و صوفیان؛ خانقاه.۵. [قدیمی] اتاقی در خانقاه برای ذکر گفتن یا نماز خواندن.۶. [قدیمی] محل زندگی؛ خانه.۷. ...
-
علق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'alaq ۱. نودوششمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای نوزده آیه؛ اقرٲ.۲. (زیستشناسی) [قدیمی] زالو.۳. [قدیمی] خون؛ خون بسته.۴. [قدیمی] مقداری از گِل که بهدست میچسبد.۵. [قدیمی] هر چیز آویخته.
-
قدر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، جمع: اَقدار] qadr ۱. اندازه گرفتن؛ اندازه کردن چیزی.۲. ارزش؛ اعتبار.۳. اندازه.۴. شب قدر.۵. حرمت؛ وقار.۶. نودوهفتمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۵ آیه؛ انّا ٲنزلنا؛ اهل الکتاب.〈 قدر مشترک: (منطق) مفهومی کلی که در افراد خود مشترک...
-
شرح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، جمع: شُرُوح] šarh ۱. گشودن؛ وسعت دادن؛ فراخ کردن چیزی.۲. آشکار نمودن و بیان کردن مسٲله یا امر غامض؛ توضیح و تفسیر مسٲله یا کلامی تا دیگری آن را بفهمد.۳. (اسم) نوشتهای که در توضیح کتاب، شعر، یا نوشتۀ دیگر نوشته شود.۴. (اسم) نودوچه...
-
مثلث
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] mosallas ۱. (ریاضی) شکلی که دارای سه ضلع و سه زاویه باشد؛ سهگوشه.۲. (صفت) دارای شکل مثلث؛ سهگوشه.۳. (صفت) (ادبی) ویژگی حرفی که سه نقطه یا سه حرکت داشته باشد؛ مثلثه.۴. (ادبی) مسمطی که هر بند آن سه مصراع دارد.۵. (موسیقی) از آلات موسیقی ...