کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نومیدی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ناکامی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) nākāmi ناامیدی؛ نومیدی؛ محرومی.
-
احدی الراحتین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: احدیالرّاحتَین] [قدیمی] 'ehdarrāhateyn یکی از دو راحت (نومیدی مطلق یا وصول به مطلوب).
-
یاس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ya's ۱. ناامید شدن.۲. ناامیدی؛ نومیدی.
-
پکری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) pakari ۱. گیجی؛ سرگشتگی.۲. افسردگی.۳. نومیدی.
-
غی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: غیّ] [قدیمی] qay[y] ۱. گمراه شدن؛ گمراهی؛ ضلالت.۲. نومیدی.۳. هلاک؛ نابودی.
-
حرمان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] hermān ۱. بازداشتن؛ منع کردن.۲. بیبهره کردن.۳. بیروزی کردن.۴. بیبهره ماندن؛ بیبهرگی.٥. نومیدی.
-
دم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) dam ۱. نفَس.۲. (بن مضارعِ دمیدن) = دمیدن۳. هوا.۴. (زیستشناسی) هوایی که در حال تنفس از بینی و دهان به ریه داخل میشود.۵. بخار.۶. هوای خفه؛ هوای سنگین که قابل تنفس نباشد: این مستراح دم دارد.۷. آه.۸. بانگ و آواز.۹. [مجاز] لحظه؛ هنگام؛ وقت.۱۰. لب ...