کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نوشنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نوشنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) nušande کسی که آب یا نوشابه میخورد؛ آشامنده.
-
جستوجو در متن
-
گسارنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] gosārande خورنده؛ نوشنده.
-
آشامنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'āšāmande کسی که نوشیدنی بیاشامد؛ نوشنده.
-
شارب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] šāreb ۱. = سِبیل۲. [قدیمی] آشامنده؛ نوشنده.
-
باده نوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] bādenuš نوشندۀ باده؛ بادهخوار: ◻︎ بادهنوشی که در او رویوریایی نبُوَد / بهتر از زهدفروشی که در او رویوریاست (حافظ: ۶۶).
-
نوش
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ نوشیدن) nuš ۱. = نوشیدن۲. نوشنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): بادهنوش.۳. (اسم) [قدیمی] هرچیز نوشیدنی.
-
پیما
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ پیمودن) ‹پیمای› peymā ۱. = پیمودن۲. پیماینده؛ طیکننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): جهانپیما، راهپیما، زمینپیما.۳. نوشنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): بادهپیما.۴. (اسم) [قدیمی] واحد اندازهگیری طول، تقریباً معادل دو یا سه گز.