کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نوردیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نوردیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹نوردن› navardidan ۱. پیمودن؛ طی کردن.۲. [قدیمی] پیچیدن؛ تا کردن.۳. نوشتن.
-
جستوجو در متن
-
نوردن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] navardan = نوردیدن
-
درج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] darj ۱. نگاشتن و داخل کردن مطلبی در کتاب یا روزنامه.۲. [قدیمی] در نوردیدن؛ پیچیدن چیزی در چیز دیگر.۳. [قدیمی] آنچه در آن چیزی نوشته شده؛ نامه؛ نوشته؛ طومار.
-
سپردن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] sepo(a)rdan ۱. در نوردیدن؛ طی کردن راه: ◻︎ وگر جان تو بسپرد راه آز / شود کار بیسود بر تو دراز (فردوسی۱: ۹۹۴).۲. پایمال کردن.
-
نورد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) navard ۱. وسیلهای چوبی یا پلاستیکی و استوانهشکل که با آن خمیر را پهن و صاف میکنند؛ وردنه.۲. میل یا چوب استوانهشکل که در ماشینهای مختلف دور خود میچرخد یا چیزی دور آن پیچیده میشود.۳. (بن مضارعِ نوردیدن و نَوَشتن) = نوردیدن۴. طیکننده (در ت...