کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نوحه کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نوحه خوان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] no[w]hexān کسی که برای گریاندن دیگران اشعار غمانگیز بخواند.
-
نوحه خوانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] no[w]hexāni شغل و عمل نوحهخوان؛ خواندن اشعار غمانگیز برای گریاندن دیگران؛ مرثیهخوانی.
-
نوحه سرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] no[w]hesa(o)rā شاعری که اشعار غمانگیز بگوید؛ نوحهخوان.
-
نوحه گر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] no[w]hegar نوحهکننده.
-
جستوجو در متن
-
مویه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [پهلوی: muyak] muye گریه؛ زاری؛ نوحه: ( نماز شام غریبان چو گریه آغازم / به مویههای غریبانه قصهپردازم (حافظ: ۶۶۶).〈 مویهٴ زال: (موسیقی) [قدیمی] از الحان قدیم ایرانی.〈 مویه کردن: (مصدر لازم) زاری کردن؛ نوحه کردن.
-
موییدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] muy(')idan مویه کردن؛ گریه و زاری کردن؛ نوحه و شیون کردن: ( بدرید جامه به تن زال زر / بمویید و بنشست بر خاک بر (فردوسی۲: ۲۸۷).
-
دم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) dam ۱. نفَس.۲. (بن مضارعِ دمیدن) = دمیدن۳. هوا.۴. (زیستشناسی) هوایی که در حال تنفس از بینی و دهان به ریه داخل میشود.۵. بخار.۶. هوای خفه؛ هوای سنگین که قابل تنفس نباشد: این مستراح دم دارد.۷. آه.۸. بانگ و آواز.۹. [مجاز] لحظه؛ هنگام؛ وقت.۱۰. لب ...