کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نوح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نوح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عبری] nuh هفتادویکمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۲۸ آیه.
-
واژههای همآوا
-
نوه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹نواده› nave فرزندِ فرزند؛ فرزندزاده.
-
جستوجو در متن
-
کشتی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: kaštīk] ka(e)šti از وسایل نقلیهای که روی آب حرکت میکند، به انواع مختلف بزرگ، کوچک، جنگی، و مسافربری.= کشتی نوح: [مجاز] وسیلۀ نجات Δ دراصل نام کشتی بزرگی است که نوح پیغمبر ساخت و در طوفان عظیمی که رخ داد با آن جمعی از مردم و جان...
-
آرامی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به آرام، سرزمینی در جنوبغربی آسیا) 'ārāmi ۱. مربوط به آرام: قوم آرامی. Δ بنابر روایات، آرام پسر پنجم سامبن نوح بوده است.۲. زبانی از خانوادۀ زبانهای حامی ـ سامی که اکنون جمعی از مسیحیان سُریانی در حوالی موصل به آن تکلم می...
-
انبیا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: انبیاء، جمعِ نَبِیّ] 'ambiyā ۱. = نَبِیّ۲. بیستویکمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۱۱۲ آیه.〈 انبیای اولوالعزم: پیغمبرانی که صاحب کتاب و شریعت مستقل بودند (نوح، ابراهیم، موسی، عیسی، و محمد)؛ پیغمبران مرسل.
-
حامی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به حام، پسر نوح) [؟. فارسی] hāmi ۱. گروههایی از نژاد سفیدپوست ساکن افریقای شمالی، از اولاد حامبن نوح.۲. شاخهای از خانوادۀ زبانهای حامی ـ سامی، شامل زبانهایی مانندِ بربری و مصری کهن.
-
شیخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: شَیخ، جمعالجمع: مشایخ] šeyx ۱.دانشمند دینی؛ عالم دین.۲. (موسیقی) مرشد؛ پیر.۳. [قدیمی] سالخورده، پیر.۴. [قدیمی] رئیس طایفه؛ بزرگ.〈 شیخالمرسلین: [عربی: شیخالمرسلین] [قدیمی] حضرت نوح.
-
آبخیز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'ābxiz ۱. (کشاورزی) زمین پرآب؛ زمینی که هر جای آن را بکنند آب بیرون آید.۲. [قدیمی] طوفان دریایی.۳. [قدیمی، مجاز] پیشامد وحشتناک: ◻︎ اندر این آبخیز، نوح تویی / واندر این دامگه فتوح تویی (اوحدی: ۴۷۹).۴. (اسم) [قدیمی] موج.۵. (اسم مصدر) [قدیمی]...
-
پیغمبر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) peyqāmbar ۱. هر شخصی که خداوند او را با الهام، وحی، و یا بهواسطۀ فرشته خبر دهد و اوامر خود را به او برساند و یا او را برای راهنمایی خلق به راه راست مبعوث کند؛ پیغامبر؛ پیامبر؛ پیمبر.۲. آنکه پیغامی از طرف کسی برای دیگری ببرد. &Delta...
-
ارتفاع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'ertefā' ۱. فاصلۀ عمودی چیزی نسبت به یک سطح؛ بلندی: ارتفاع قلهٴ دماوند نسبت به سطح زمین ۶۱۷۰ متر است.۲. (ریاضی) پارهخطی عمودی که از قاعدۀ یک شکل هندسی تا رٲس آن شکل ترسیم شده باشد.۳. (اسم مصدر) (ادبی) در بدیع، آوردن اسم یا صفتی ...