کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نوباوه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نوباوه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) no[w]bāve ۱. کودک.۲. [قدیمی] فرزند.۳. (صفت) [قدیمی] نورسیده؛ نوپدیدآمده.۴. (صفت) میوۀ تازه و نورس.
-
جستوجو در متن
-
تراهی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tarāhi میوۀ نورس؛ نوباوه.
-
ترونده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹تروند› [قدیمی] tarvande میوۀ نارس؛ نوبر؛ نوباوه: ◻︎ تروندۀ پالیزجان هر گاو و خر را کی رسد / زآن میوههای نادره زیرک دل و گربز خورد (مولوی۲: ۲۴۶).
-
نوآیین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) no[w]'āy(')in ۱. نوپدیدآمده؛ نوباوه.۲. زیبا؛ آراسته؛ بدیع: ◻︎ نوای تو ای خوب ترک نوآیین / درآورد در کار من بینوایی (منوچهری: ۱۵۲).