کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نه گوشه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نه رواق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] [قدیمی، مجاز] nohre(a)vāq نهطارم؛ نهطاق.
-
نه فلک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] [قدیمی] nohfalak نهسپهر؛ نهآسمان.
-
جستوجو در متن
-
کمان گوشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kamānguše گوشۀ کمان.
-
گوشانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] gušāne = گوشه
-
گوشه دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) gušedār ۱. آنچه گوشه یا زاویه دارد.۲. [عامیانه، مجاز] سخن آمیخته به طعنه.۳. [قدیمی، مجاز] گوشهنشین: ◻︎ که از گوشهداران در این گوشه کیست / که بر ماتم آرزوها گریست (نظامی۵: ۹۰۱).
-
کلاه گوشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کلهگوشه› [قدیمی] kolāhguše گوشۀ کلاه.
-
کنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) konj ۱. گوشه؛ زاویه.۲. [قدیمی] چینوشکن؛ چروک.
-
گوشه گزین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی، مجاز] gušegozin آنکه گوشهگیری کند.
-
گوشه گزینی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] gušegozini گوشهگیری؛ گوشهنشینی.
-
گوشه نشینی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] gušenešini گوشهگیری؛ انزوا.
-
سه کنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سهکنجه، سهکنجی› [عامیانه] sekonj گوشه؛ زاویه.
-
کرنر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: corner] korner ۱. گوشه.۲. (ورزش) در فوتبال، گوشۀ زمین بازی.
-
گرنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] gorenj ۱. چینوشکن؛ گره.۲. کنج؛ گوشه.۳. بیغوله.
-
گوشه نشین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) gušenešin ۱. آنکه در گوشهای بنشیند.۲. [مجاز] گوشهگیر؛ منزوی.