کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نه و نو کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نه رواق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] [قدیمی، مجاز] nohre(a)vāq نهطارم؛ نهطاق.
-
نه فلک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] [قدیمی] nohfalak نهسپهر؛ نهآسمان.
-
جستوجو در متن
-
ارسال المثل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] (ادبی) 'ersālolmasal در بدیع، آوردن مثل مشهور یا سخن حکیمانه در شعر که حکم ضربالمثل پیدا کند، مانندِ این شعر: هرچه داری شب نوروز به می ساز گرو / غم روزی چه خوری، روز نو و روزی نو (امیرمحمد صالح طوسی: لغتنامه: روز)، یا این شعر:...
-
تجدید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tajdid ۱. نو کردن؛ تازه کردن.۲. از سر گرفتن امری یا کاری؛ از نو آغاز کردن.۳. (اسم) درسی که در آن نمرۀ قبولی کسب نشده است.۴. تکرار.〈 تجدید مطلع: (ادبی) آوردن مطلع دیگر در یک قصیده بهواسطۀ ناتمام ماندن مقصود و مطلب یا تنگی قافیه...
-
تحویل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tahvil ۱. برگردانیدن.۲. انتقال دادن؛ جابهجا کردن؛ ازجایی به جای دیگر نقل کردن.۳. سپردن چیزی به کسی.۴. (اسم) (ادبی) = زشت 〈 زشتوزیبا〈 تحویل سال: تمام شدن سال پیش و آغاز سال نو خورشیدی.
-
مدرنیسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: modernisme] modernism ۱. تفکر مبتنی بر پرهیز از ارزشهای سنتی و گرایش به عقاید و نگرشهای نو.۲. گرایشی در هنر که بر رها کردن سبکها و شیوههای سنتی و تکیه بر برداشتهای فردی تٲکید میکند.
-
سیکی
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) [مخففِ سهیکی] [قدیمی] seye(a)ki, siki ۱. سهیک؛ یکسوم.۲. (اسم) شراب، مخصوصاً شرابی که به واسطۀ جوشش، دوسوم آن تبخیر شده و یکسوم باقی مانده باشد؛ سهپخت؛ شراب سهپخت؛ شراب ثلثانشده: ◻︎ روز نوروز است امروز و سر سال عجم / بزم نو ساز و طر...
-
اغراب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'eqrāb ۱. چیز نو و غریب آوردن.۲. مطلب شگفتآور و تازه گفتن.
-
مرخشه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] maraxše نحس؛ شوم: ◻︎ آمد نوروز و نو دمید بنفشه / بر ما فرخنده باد و بر تو مرخشه (منجیک: شاعران بیدیوان: ۲۴۹).
-
بازخریدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹بازخرید کردن› bāzxaridan ۱. از نو خریدن؛ دوباره خریدن؛ چیز فروخته را دوباره خریدن.۲. کسی را او را با دادن پول از قیدوبند یا اسیری رهانیدن.
-
نوبر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) no[w]bar ۱. تازه؛ نو.۲. میوهای که تازه به بازار آورده باشند.〈 نوبر کردن: (مصدر لازم، مصدر متعدی)۱. خوردن میوۀ نورسیده.۲. دست یافتن.
-
اختراع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'exterā' ۱. وسیله یا چیزی تازه و بینظیر و بدون نمونۀ قبلی که قبلاً شخصی نظیر آن را نساخته باشد.۲. (اسم مصدر) ساختن چیزی یا پدید آوردن روشی که پیشتر مانند آن دیده نشده باشد.۳. (اسم مصدر) [قدیمی] خلق کردن؛ آفریدن.۴. (اسم مصدر) [ق...
-
تحجر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tahajjor ۱. [مجاز] جانبداری کردن از عقاید و افکار قبلی همراه با نپذیرفتن آرا و اندیشههای نو.۲. [قدیمی] سفت شدن؛ سخت شدن مانند سنگ.۳. [قدیمی] سنگ شدن؛ بهصورت سنگ درآمدن.
-
ابداع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ebdā' ۱. پدید آوردن چیزی نو؛ نو آوردن؛ چیز تازه آوردن.۲. کار تازهای کردن.۳. خلقت؛ آفریدن.۴. (ادبی) در بدیع، آوردن چند صنعت ادبی (مانند جناس، قلب، متضاد، و ردالصدرعلیالعجز) در یک بیت شعر یا عبارت، مانندِ این شعر: جهان گشاد...