کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نه طبیعی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نه رواق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] [قدیمی، مجاز] nohre(a)vāq نهطارم؛ نهطاق.
-
نه فلک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] [قدیمی] nohfalak نهسپهر؛ نهآسمان.
-
جستوجو در متن
-
علم الاشیا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: علمالاشیاء] [منسوخ] 'elmol'ašyā دانش شناختن چیزها؛ تاریخ طبیعی؛ علوم طبیعی.
-
سماع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] samā' ۱. (تصوف) شرکت دستهجمعی در ترانهخوانی و پایکوبی؛ آوازخوانی؛ پایکوبی؛ دستافشانی؛ وجد و سرور.۲. [قدیمی] شنوایی.۳. (اسم) [قدیمی] آواز خوش؛ غنا؛ سرود.۴. [قدیمی] شنیدن؛ شنودن.〈 سماع طبیعی: (فلسفه) [قدیمی] قسمتی از حکمت ...
-
کیانی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به کیان۳) [قدیمی] kiyāni مربوط به طبیعت؛ طبیعی.
-
جبلی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به جبلَّة) [عربی: جبلیّ] jebelli طبیعی؛ فطری؛ ذاتی.
-
حتف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] hatf مرگ طبیعی؛ موت.
-
بررسته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [مقابلِ بربسته] [قدیمی] barroste ۱. روییده؛ رسته.۲. [مجاز] واقعی؛ طبیعی.
-
برکه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: برکَة] berke ۱. گودال آب؛ تالاب؛ استخر طبیعی.۲. [قدیمی] استخر.
-
بی خویش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹بیخویشتن› (تصوف) [قدیمی] bixiš خارجشده از حالت طبیعی خود و فانیشده در معشوق.
-
کرپ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: crêpe] kerep نوعی پارچۀ لطیف از ابریشم طبیعی یا مصنوعی.
-
گام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: gamme] (موسیقی) gām هشت نت که بهترتیب طبیعی صداها پشت سر هم باشد.
-
ذاتی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به ذات) [عربی. فارسی، مقابلِ عرضی] zāti غریزی؛ طبیعی؛ جبلی؛ فطری؛ گوهری.
-
فطری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به فطرَة) [عربی: فطریّ، مقابلِ اکتسابی] fetri ذاتی؛ طبیعی؛ جبلی.